دل شکسته

ساخت وبلاگ
نیا جایِ بدی نبود،ما بد اقبال بودیم..ما تاوانِ گناهی را پس دادیم ؛که در آن هیچ نقشی نداشتیم ...ما فقط آمده بودیم بِکِشیم؛ما برایِ بُردن نیامده بودیم!دیگران لذتش را بردند؛و ما عذابش را کشیدیم ...تا زبان به شکایت باز کردیممحکوم شدیم........هیچی درست نشد فکر میکردم گذر زمان خیلی چیزا رو درست خواهد کرد ولی گذشت زمان فقط منو غمگین کرد منو افسرده کرد منو دیوانه کردگذر زمان نابودم کرد...الان دیگه یک قربانی هستم قربانی بچه هام که به خاطرشان مجبورم بسوزم و بسازم.ازدواج خیلی سخته خصوصا وقتی پای بچه در وسط باشه.به خاطر بچه هاتون هم که شده درست ازدواج کنید.... + نوشته شده در دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 12:27 توسط فاطمه  |  دل شکسته...ادامه مطلب
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 54 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1402 ساعت: 14:15

گاهی وقتا فکرایی که میکنیم با واقعیت خیلی فاصله داره.فکر میکردم چون دلم نیومده به کسی آزار برسونممنم آزار نخواهم دید.فکر میکردم چون تحقیر نکردم تحقیر نخواهم شد.تو زندگیم خیلی سعی کردم دل کسی رو نشکنمولی دلم خیلی شکسته خیلی......دنیا جایِ بدی نبود،ما بد اقبال بودیم..ما تاوانِ گناهی را پس دادیم ؛که در آن هیچ نقشی نداشتیم ...ما فقط آمده بودیم بِکِشیم؛ما برایِ بُردن نیامده بودیم!دیگران لذتش را بردند؛و ما عذابش را کشیدیم ...تا زبان به شکایت باز کردیممحکوم شدیم........همیشه کنارش بودم تو مشکلات داشتن و نداشتنش..اما هیچوقت کنارم نبود همیشه تنها بودمخودم پشت خودم بودم.واسه همه سنگ صبور بودم ولی خودم س صبور نداشتم دل شکسته...ادامه مطلب
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 18:59

من همیشه تاوان دادماگه کسی مشکلی داشت همسرم سر من خالی می‌کرد.اگه از جایی دیگه پر بود منو عذاب میداد.شوخی میکنه مسخره میکنه بعد اگه من حرفی بزنم یا شوخی های خودش رو بکنم میگه بزنمت پاشم بزنم.تا وقتی چیزی نگم خوبه ولی اگه حرفی بزنم که باب میلش نباشه دیگه ..چند وقت پیش گفت بریم مشهد با مادرم.منم گفتم من نمیرم تو برو.من که با مادرت حرف نمیزنم مادرت که فحش داده به من .بعد مادرش حرفی دروغ به همسرم گفت و باعث شد همسرم بدترین جمله ای که میتونست بهم بگه چه جوری باهاش میرفتم بیرون. باعث د همسرم به پدرم که فوت کرده فحش بده چه جوری حلالش کنم...همینا باعث شد تا حد مرگ من رو کتک بزنه پسرم داد میزد بابا ول کن مامانم رووش نمی‌داد تا رفت چاقو آورد دیگه خون جلوی چشمش رو گرفته بود لباس پوشیدن رفتم ساعت ۱۲ شب نشستم دم در چه شب سختی بود چیکار میکردم به کی زنگ میزدم .منتطر شدم تا پسرم اومد بیرون چون ترسید همسایه ها ببینن گفت بیا تو وقتی بچه ها خوابیدن من میدونم و تو..چه جوری خوابیدم چه جوری صبح شد.......کاش پدرم کنارم بود. دل شکسته...ادامه مطلب
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 18:59

هیچکس نمیدونه چی بر من داره میگذرههیچکس از حالم خیر ندارههیچکس نمیدونه تو این سالها چی کشیدم...چند شب پیش شب بیست و سوم رمضان و شب قدر بود.یکی از بدترین شب های زندگیم...بچه ها داشتن بازی میکردن پیمان که مثل همیشه اعصاب نداشت بلند شد بچه ها رو بزنه رفتم از دستش گرفتم گفتم اخه یه بچه پنج ساله و یه بچه دو ساله چی میدونه داری میزنیشون داد کشید تو دخالت نکن نمیتونستم التماس بچه هام رو نادیده بگیرم که میگفتن مامان نزار ما رو بیرون کنه.رفتم از دستش گرفتم دیوانه شده بود شروع کرد فحش و داد و ناسزا گفتن.بعد دیگه زد به آخر اونقدر منو زد که دیگه نشستمهمه جام کبود شده بود.نشستم به زندگیم گریه کردم که چی فکر میکردم چی شد...همه رو پس زدم که با پیمان ازدواج کنم الان این وضع من....گریه کردم به اینکه چیکار میتونم بکنم با دوتا بچه..به کی بگم...اگه طلاق بگیرم بچه هام رو ازم میگیرن.حاضرم هر سختی رو تحمل کنم فقط کنار بچه هام باشم...اگه طلاق بگیرم همه میگن ما که گفتیم تو گوش نکردی و باهاش ازدواج کردی یه جورایی تحقیر میشم.اینا به کنار...بچه هام رو نمیتونم ول کنم...هیچکس حتی مادرم نمیدونه منو کتک میزنه که اگه بدونه یه لحظه هم نمیزاره بمونم تو این زندگی...بدبخترین مادر دنیا اونیه که به خاطر بچه هاش تحمل میکنه.....کاش پدرم بود..... تا پشتم بود تا تنها نبودم اون خیلی دوستم داشت اگه بود من اینقدر عذاب نمی‌کشیدم... دل شکسته...ادامه مطلب
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 79 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 6:36

روی سنگ قبرم بنویسید... اولین بارش نبود که مرد......... دل شکسته...
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 97 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 6:36

سرنوشت بد نوشتخیلی سخته نه راه پیش داشته باشی نه راه پسنمیدونم این همه مشکلات و عذابی که می کشم تاوان کدوم گناهم هست که سالهاست تموم نمیشهتو جمع میگم می خندم همه فکر میکنن من هیچ غمی ندارم.هیچکس همدم من نیست میخواس دل شکسته...ادامه مطلب
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 117 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 12:46

به خیلی چیزا فکر میکنم به اینکه چیا بر من گذشت به اینکه هیچکس هوام رو نداشت.اینکه همیشه تنها بودم و همیشه محکوم شدم.با هر کس درد و دل کردم محکومم کرد.الان همه سرشون تو زندگی خودشون هست فقط من عذاب میک دل شکسته...ادامه مطلب
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 142 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:43

امشب شب دوم محرم عاشورایی بود برام..امشب صدای عزاداری امام حسین تو کوچه میومد و من خون گریه میکردمفقط امام حسین رو صدا میزدمجلوی چشم بچه امهیچوقت امشب یادم نمیره.سر هیچ موضوعی تا میتونست منو کتک زد از دل شکسته...ادامه مطلب
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 113 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:43

سال خیلی سختی بود خیلی سخت گذشت.....

خیلیا رو شناختم فقط سکوت کردم.....

ادامه دارد.

دل شکسته...
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت: 7:26

همسرم برگشت... و حرفی زد که هنوز تو شوک هستم نمیدونم اون آدم سابق نبود اروم و متین حرف میزد. گفت میخوام حرف دلم رو بزنم بهم گفت من خیلی در حقت نامردی کردم.. هر چی دارم رو به نامت میزنم تا منو ببخشی... دل شکسته...ادامه مطلب
ما را در سایت دل شکسته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faty70 بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 11:31